همیشه فکر می کنم من چقدر برای دیگران مهم هستم خصوصا برای کسی که براش اهمیت زیادی قائلم .گاهی حس می کنم بیشتر از حدی که فکر می کنم به خودم اهمیت میدم همین باعث میشه رابطم دچار افت محسوس بشه بعد یه مدت میگم انگار دارم شورشو در میارم شاید واقعا براش مهمم ولی اینجوری باعث دلسردیش بشم؟... خلاصه اینکه خیلی وقتها تو تعیین درجه اهمیت خودم دچار مشکلم ، سعی می کنم از رفتار ها و حرفهایی که ردو بدل می شه اندازشو بدونم ولی بازم نمیشه ... مثلا میگم چقدر منو دوست داری ؟ هزارتا ... ، هزارتا کم یا زیاد؟ زیاد ...
حالا کی میدونه هزارتا زیاد اون از هزارتا زیاد من کمتر نباشه یا شاید هم هزارتا کمش از زیاد من خیلی خیلی بیشتر نباشه .... سر در نمیارم فقط می دونم مشکلم اینه که شاید بصورت دوره ای در حال تعیین میزان اهمیتم هستم بعضی وقتا هم به دلایل مختلف فواصل زمانی این دوره ها خیلی کم میشه شاید هم یه دلیلش این باشه که من آدم خودشیفته ای نیستم و می دونم همیشه مهم نیستم هر چند که دلم می خواد همیشه از بالاترین درجه اهمیت برخوردار باشم .