قبلا که از محل کار گفته بودم.. طبقه ما یعنی تو ضلع غربی که ما هستیم ۵ تا واحد مالی مستقر هستن. نه پارتیشنی هست نه هیچ وسیله ای برای جدا کردن اونا. اما تیپ آدمها کاملا قابل تفکیکه . یعنی اگه یه آدمی یکمی باهوش باشه و بشینه دم در ورودی تا ۹۰ درصد می تونه افراد رو طبقه بندی کنه. مثلا یه شرکت همه خانمها متاهلن. آقایون جوون هستن و متاهل و اونایی که مجردن همه حدود ۳۰-۳۵ هستن. خانمها جوون هستن اما تیپشون ساده است. یه گروه دیگه خانمها فشن هستن. آقایون متاهل و فشن و اصولا تو مود کم محلی به بقیه گروها. یه گروه همه بالای ۵۰ سال هستن.
این وسط یه گروه مالی که منم میشم زیر گروه اونا از همه باحال تره. اول اینکه تنهاگروهیه که مدیرش خانمه. دوم اینکه این گروه بالاترین تعداد دختر ترشیده - از این کلمه خوشم نمیاد چون خودم زنم. اما بعضی ها رو با هیچ کلمه دیگه ای نمیشه توصیف کرد-از جمله خود مدیر محترم رو داره. اینا رو گفتم که بگم الان ۲ ماهی هست که کسر نیرو داشتن. بالاخره بعد از آگهی و مصاحبه با ۴۰ نفر یه نفرو استخدام کردن.به نظر شما این یه نفر کی می تونه باشه؟ یه زن متاهل؟ یه مرد متاهل؟ یه دختر جوون؟ بله شما درست حدس زدین. یه پسر مجرد.. یعنی طرف فکرشم نمی تونه بکنه که به صرف مجرد بودن استخدام شده و این خانمهای محترم مثل ببر بنگال براش دندون تیز کردن. طفلکی نمی دونه چه سر نوشت شومی در انتظارشه...
ضمنا یادم رفت بگم. این خانم اصلا از اینکه قراره من جز شرکت اونا باشم استقبال نکرد. حتی با اینکه من تو یه دپارتمان دیگه هستم. کلا سلام هم یه واژه تعریف نشده ایه براشون. اما از دیروز که این پسره اومده عین خواهرهای سیندرلا پشت چشم نازک می کنه. و خوش اخلاق شده.
حالا پسره همچین مالی هم نیستا.. نه تیپ داره نه قیافه.. حقوقشم که خانم مدیر میده.. اما امان از بی شوهری...
منتظر خبرهای بعدی ما درمورد اینکه چه بلایی سر این بیچاره میاد-باشید...